مهندس صلاحالدین عباسی
فصل هشتم
(توضیح سه موضوع )
1ـ جزیه و اهل ذمِه:
در اینجا لازم می دانم به توضیح چند مطلب بپردازم. مسلمانان تبلیغ اسلام را بر خود تکلیف می دانستند و حاضر بودند برای آگاه شدن ملتهای جهان از دستورات و قوانین اسلامی از خانه و خاک خود هزاران کیلومتر دور شوند، دارائی خود را از دست بدهند و هر اذیت و آزاری را در این راه به جان بخرند. همه جا را ملک خدا می دانستند و خودرا مجاهد و مهاجرِ در راه خدا می شناختند. مسلمانان در راه تبلیغ اسلام و مسلمان کردن دیگران، حتی در حد یکنفر با هم مسابقه میدادند چرا که از نظر شریعت اسلام: «لان یهدی الله بک رجلاً واحداً خیر لک من حمر النعم ـ اگر خداوند به وسیلهی تو فردی را هدایت کند این امر از تمام نعماتی که خورشید بر آنها می تابد با ارزشتر است.»
مسلمانان در وسیله هدایت دیگران شدن، رستگاری ابدی را برای خود حتمی می دانستند. به همین دلیل وقتی اهالی جزیره العرب مسلمان شدند به فکر تبلیغ دین اسلام در سایر مناطق افتادند. اما وقتی حکام و امپراتوران و شاهنشاهان مسلط آن مناطق از قوانین اسلام آگاه گشتند دانستند که اگر مردم به این دین ایمان بیاورند نمیتوانند مثل گذشته بر آنها حکمفرمایی کنند لذا با شدت و زور از آگاه شدن مردم جلوگیری کردند. آنگاه مسلمانان نیز به مقابله برخواستند. مقابله این دو ایده و تفکر به شعله ور شدن جنگ انجامید. ولی در تمام موارد مسلمانان با ارسال هیئتهای متعدد با مانعین تبلیغ به مجادله و بحث می پرداختند. آنها را ابتدا در انتخاب بین دو پدیده آزاد می گذاشتند: اول اسلام، دوم جزیه. در صورتیکه نیروی مقابل از انتخاب یکی از این دو راه استنکاف میکرد چارهای جز جنگ نمی دیدند.
مسلمانان مردم را به انتخاب اسلام مجبور نمیکردند چرا که قرآن به آنها چنین دستور داده بود:
لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (بقره آیهی256)
در کار دین اکراه و اجبار روا نیست چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است.
و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر (کهف آیهی29)
و بگو این حق، و از سوی پروردگارتان است. هرکس که خواهد ایمان آورد و هرکس که خواهد کفر ورزد.
فان تولوا فانما علیه ما حمل و علیکم ما حملْتم (نور آیهی54)
و اگر روی بگردانید، بر عهده او (پیامبر) تکلیف خود اوست، و بر شما تکلیف خود شماست.
فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمسیطر (غاشیه آیات 21ـ22)
پس اندرز ده که همانا تو اندرز گویی و بر آنان مسلط و حکمفرما نیستی.
مسلمانان هیچگاه در صدر اسلام اقدام به جنگ نکردند، مگر اینکه حکام از تبلیغ آزاد دین جلوگیری کرده باشند. مگر خسروپرویز پادشاه ساسانی نبود که، قبل از آنکه اجازه بدهد نامه رسول خدا تماماً برایش ترجمه شود، دستور جلب پیامبر را زنده یا مرده، صادر کرد؟ مگر ساسانیان و رومیان نبودند که بعد از وفات پیامبر مرتدین را به ارتداد و قیام تحریک کردند؟ و برایشان سلاح و کمک مالی می فرستادند؟ پس مسلمانان در مقابل این مواضع پادشاهان بود که شمشیرها را از نیامها بیرون کشیدند. آنها برای برداشتن همه مانعها در راه تماس با ملتها، جنگیدند نه برای تحمیل اسلام، چرا که مکلف بودند کسی را به قبول اسلام مجبور ننمایند. به همین دلیل وقتی در راه تبلیغ دین در مناطقی مثل چین و تایلند و اندونزی و بوروندی و مالزی و فیلیپین و ماوراءالنهر و قزاقستان و مغول و تاتار و صحرای آفریقا وشرق و جنوب آفریقا و . . . و. . . مانعی برایشان ایجاد نشد جنگی هم روی نداده است.
یکی از دلایل مجبور نشدن مردم به قبول دین اسلام این است که جمعیت زیادی از پیروان ادیان دیگر در داخل مرزهای خلافت اسلامی قرنها به حیات خود ادامه دادند. ولی به مرور زمان بیشتر آنها به دین اسلام گرویدند و عدهی کمی بر اعتقادات گذشتگان خود باقی ماندند، که برای نمونه به زرتشتیان در ایران، قبطیان در مصر، یهودیان در انحای عالم اسلامی، مسیحیان فلسطین و لبنان و هندوها و سیکهای افغانستان میتوان اشاره کرد.
و اما چرا آنها بایستی جزیه می پرداختند؟ مقدار جزیه چقدر بود؟ در مقابل پرداخت جزیه، مسلمانان چه تعهداتی در مقابل آنها پیدا میکردند؟
به کسانی که به دین اسلام نمی گرویدند، اهل ذمه می گفتند، اهل ذمه سالیانه باید مبلغی پرداخت می نمود. آیات و احادیث و روایات زیادی از پیامبر و خلفای راشدین در مورد اهل ذمه موجود است. برای نمونه آیات 8 سوره ممتحنه و 5 سوره مائده و 15 سوره لقمان را میتوان نام برد. پیامبر در مجالس و دعوتهای آنها با اشتیاق شرکت میکرد، در تشییع جنازه آنها حضور می یافت. به عیادت بیمارانشان می رفت. وقتی به خانه اش می رفتند عبایش را به زیر آنها می افکند. از آنها وام دریافت میکرد. بارها می فرمود: هرکس اهل ذمهای را ناراحت و اذیت کند از ما نیست، اگر کسی هم پیمانی را به قتل برساند بوی بهشت را استشمام نمی کند. خلفای راشدین هم بالأخص عمربن خطاب در مورد اهل ذمه سفارشات واضح و صریحی دارد که قبلاً به آنها اشاره شده است.
اهل ذمه در قوانین اجتماعی با مسلمانان برابرند. حتی در مواردی به نفع آنها استثنائاتی در قانون وجود دارد. در استفاده از اموال عمومی مثل راهها، پلها، بیمارستانها، خیابانها و نگهبانی و شهربانی با مسلمانان فرقی ندارند. در حالیکه آنها از حمل سلاح و حضور در جنگها معاف بودند. اگر حاضر به شرکت در جنگ میشدند از پرداخت جزیه معاف می گشتند.
مقدار جزیه به نسبت افراد فرق میکرد، ثروتمندان 48 درهم، افراد متوسط 24 درهم، کارگران و صنعت گران 12 درهم در سال پرداخت میکردند و کسانی که درآمدی نداشتند یا تحت تکفل افراد دیگر بودند از پرداخت جزیه معاف بودند. میزان جزیه از زکات مالی که یک مسلمان باید بپردازد کمتر است.
جزیه تنبیهی برای نپذیرفتن دین اسلام نبود، بلکه در مقابل مواردی مثل حمایت مسلمانان از اهل ذمه و اشتراک آنها در اموال عمومی و امکانات حفاظتی و شهربانی، آنها جزیه پرداخت میکردند. در بیشتر پیمان نامهها این موارد به وضوح ذکر شدهاند. چنانچه از زبان طرف مقابل مسلمانان در پیمان نامهای چنین آمده است: ان یمنعونا و امیر هم البغی من المسلمانان و غیرهم، فان منعناکم فلنا الجزیه و الا فلا ـ این جزیه پرداخت میشود تا امیر مسلمانان از تعدیات مسلمانان و غیر مسلمانان به ما جلوگیری کند، اگر این شرط به خوبی عملی شد بر ما واجب است جزیه بپردازیم و در غیر اینصورت جزیه پرداخت نمیشود. ـ کتاب تاریخ طبری، صفحات 2050 و 2055
2ـ حقوق عمومی اهل ذمه:
1ـ حفظ جان: دیه و خون ذمی مثل دیه و خون مسلمان است. روایات چندی در مورد قصاص مسلمانان نقل شده است که در اختلافات خانوادگی و محلی اهل ذمهای را به قتل رسانیده است.
2ـ قوانین جنایی: در تمامی موارد قوانین جنایی اهل ذمه با مسلمانان مساوی هستند.
3ـ قوانین مدنی: در تمامی قوانین مدنی نیز با هم برابرند. تنها اهل ذمه در ساختن و مصرف کردن و خرید و فروش مشروبات الکلی و پرورش و خرید و فروش خوک در میان خود آزاد هستند. حتی وقتی که یک فرد مسلمان باعث تلف شدن خوک یا نابودی مشروبات الکلی اهل ذمه شود باید خسارت آنرا به او بپردازد.
4ـ حفظ آبرو و حیثیت: حفظ آبرو و حیثیت اهل ذمه بر مسلمانان واجب است و حتی غیبت کردن اهل ذمه مثل غیبت کردن مسلمانان گناه است.
5ـ حفظ پیمان: حفظ پیمان منعقد شده بین مسلمانان و اهل ذمه بر مسلمانان واجب است ولی اهل ذمه، هرگاه لازم دانستند، در شکستن پیمان آزاد هستند. خودداری کردن از پرداخت جزیه، به قتل رساندن یک مسلمان، ارتکاب گناهی مثل دزدی و زنا منجر به خروج از پیمان نمیشود. در این شرایط طبق قوانین جزایی و مدنی با وی رفتار می گردد. تنها دو مورد باعث خروج غیر مسلمانان از پیمان اهل ذمه میشود، اول پناه بردن به کشور و حاکمیتی که با مسلمانان در حال جنگ باشد، دوم اقدام به جنگ مسلحانه علیه حاکمیت اسلامی.
6ـ امور شخصی: اهل ذمه در امور خصوصی خود آزادند مثل شرب مواد الکلی، ازدواج با محارم، خوردن گوشت خوک و. . .
7ـ شعایر دینی: اهل ذمه در اجرای شعایر دینی خود آزاد هستند و هر سال هزینهای باید برای تعمیر عبادتگاههای آنها در بودجهی عمومی در نظر گرفته شود.
8ـ تسامع در اخذ جزیه: روایات و سفارشات زیادی در امر مدارا و نرمی در اخذ جزیه و خراج، و پرهیز از زور و اجبار، وجود دارد. اگر فردی برای پرداخت سهم جزیه خود مجبور بود لباس، اموال یا حیوانی بفروشد نباید از وی جزیه گرفته میشد. اگر فردی فوت میکرد وارثین او از پرداخت جزیهی به تعویق افتاده اش، معاف بودند.
9ـ اهل ذمه در سخنرانی و کتابت و تعلیم و تربیت و انتخاب شغل آزاد بودند. ولی مسئولیتهای اساسی حکومتی به آنها داده نمیشد.
10ـ زنان، پیرمردان، کودکان، از کار افتادگان، افراد ناتوان، بیکاران، کارگزاران ادیان ومذاهب، راهبان و گوشه نشینان و دیرنشینان و معتکفین، نیازمندان و…از پرداخت جزیه معاف بودند.
آیا میتوان تمدن و ملت فاتح و پیروزی را نام برد که اینگونه با ملل شکست خورده رفتار کرده باشد؟ آیا آمریکا، سردمدار تمدن غربی معاصر، با سرخپوستان و ویتنامیها و سیاهپوستان و افغانیهای شکست خورده چنین رفتاری داشت؟ آیا اتحاد جماهیر شوروی، سردمدار حکومت مارکسیستی، با مذاهب و ملتهای زیر سلطهی خود چنین رفتاری داشت؟ اگر به این موارد دقت شود و به دور از تعصب و حقد و کینه به صدر اسلام نگاه کرده شود، و اگر با دیدگاه کنونی، که مسلمانان و حاکمان در ایجاد آن سهم بالایی دارند، به مسلمانان صدر اسلام نگاه نکنیم گرفتن پاسخ اینکه چرا اسلام با آن سرعت سرسام آور در جهان گسترش پیدا کرد؟ بسیار ساده خواهد بود.
3ـ آیا مسلمانان بدنبال کسب غنایم بودند؟
اکثر مستشرقین خواسته اند هدف مسلمانان از جنگ با ایران و روم را کسب غنایم، رفع گرسنگی، نیاز به ترک صحرا، اشغال مراتع سرسبز و نیاز اقتصادی عنوان کنند. مستشرقینی مثل توماس آرنولد، استانلی لان بول، فیلیپ حتی، نورمان بینز، هاملتون گیب، مرژلیوس، ولهاوزن، لامانس، ولیم مور و درمنگهم به وضوح این موارد را ذکر کردهاند. این اشتباه را معاصرین آنها هم مرتکب شده بودند.
مشرکین خیال کردند محمد (ص) برای اغراض مادی ادعای نبوت می کند، پادشاهان و فرماندهان ساسانی نیز گمان میکردند اعراب به دنبال مسائل اقتصادی هستند. ولی مسلمانان صدر اسلام بسیار بزرگتر و هدفمندتر از آن بودند که بتوان اینگونه در باره آنها سخن گفت. پیامبر اسلام در مورد پیشنهادات مادی مشرکین گفت اگر خورشید را در دست راست و ماه را دست چپم بگذارید از اهداف و برنامه خود عدول نخواهم کرد. خدیجه و ابوبکر و عثمان و عبدالرحمن بن عوف هر کدام از ثروتمندان بزرگ عرب بودند، ولی ثروت خود را در راه اسلام از دست دادند. ثروتمندانی که به مقام خلافت رسیدند، حتی هنگامیکه غنایم جنگی ساسانیان را در اختیار داشتند، زندگی فقیرانهای را انتخاب کردند. بلال و سمیه و عمار و خبیب(Khobaeb ) چه شکنجهها و عذابها که تحمل نکردند. فرستادگان و هیئتهای مسلمانان در مذاکره با ساسانیان و رومیان، در مقابل آمادگی پرداخت مال و ثروت به آنها، تنها به سه راه اشاره میکردند: اسلام ـ جزیه ـ جنگ. اگر آنها بخاطر کسب مال آماده جنگ شده بودند، ساسانیان برای حفظ سلطنت خودحاضر به پرداخت آن، در حدِ بسیار زیادی، بودند. دیگر لازم نبود مسلمانان خود را به زحمت انداخته و به کشتن دهند.
در جنگها مواردی یافت میشوند که فرماندهان اعلام کردهاند: (( چه کسی برای مرگ بیعت می کند؟ )). موارد زیادی یافت میشود که فرماندهان و افراد سپاه دعا کردهاند، اولین شهید معرکه امروز باشند. در هیچ جای تاریخ نمیتوان روایتی پیدا کرد که دلالت بر اشتیاق و شرکت مسلمانان در جنگ به خاطر کسب غنایم باشد، کسانیکه بدنبال کسب مال دینا هستند آرزوی کشته شدن نخواهند کرد. جنگهای صدر اسلام مسابقه برای رسیدن به رضایت الهی و بهشت برین و آزادی انسان بود، نه جنگیدن برای به دستآوردن غنایم جنگی و اموال و اشغال گری.
در تمام مذاکراتی که مسلمانان با ساسانیان انجام دادند، به آنها ابتدا پیشنهاد قبول اسلام را میکردند، و بر آن اصرار می ورزیدند، و توضیح میدادند که در صورت قبول اسلام حاکمیت آنها ادامه پیدا می کند، اگر آنها طمع کسب مال را داشتند بر این پیشنهاد اصرار نمی ورزیدند. و اگر مسلمان نمیشدند باید جزیه پرداخت میکردند که مبلغ آن هم نصف زکاتی بود که یک مسلمان باید پرداخت میکرد. تعهدات مالی یک مسلمان، که شامل زکات، فطریه، انفاق و احسان میشود بسیار بیشتر از تعهدات مالی اهل ذمه بود.
از طرف دیگر وضعیت مالی بزرگترین سرداران اسلام بر این گواه است که آنها کمترین طمعی به مال دنیا نداشته اند، خالدبن ولید هنگام مرگش از تمام مال دنیا تنها دارای یک اسب و یک شمشیر و حداقل امکانات زندگی و وسائل منزل بود.
تمامی سپاه مسلمانان از یکصد هزار نفر تجاوز نکرده است، اگر دو برابر این هم بوده باشند تنها خاک عراق یا خاک فلسطین یا خاک شام برایشان کافی بود.
آنها برای تبلیغ توحید هزاران کیلومتراز خاک و خانواده خود دور میشدند و وقتی به دریا می رسیدند، تا نزدیک غرق شدن وارد دریا شده و می گفتند: اگر می دانستیم آن طرف تو، ای آبهای خروشان، سرزمینی وجود دارد برای رساندن آئین اسلام امواجت را درهم می شکستیم.
تاریخ روایتهای زیادی از عملکرد و مواضع اسرای مسلمانان در دست ساسانیان و رومیان نقل کرده است که همه آنها، تا مرگ، از نشر و تبلیغ عقیده خود در میان نگهبانان و سربازان دست بر نمی داشتند. کسانیکه مایل هستند در این موارد اطلاعات بیشتر و دقیقتری به دست آورند میتوانند به کتاب (( الاسلام فی قفص الاتهام ـ اثر شوقی ابو خلیل )) مراجعه نمایند.
به هر حال بنا نیست که ما خود فریبی و خود گریزی کنیم، مستشرقین میتوانند برای منافع مسیر و برنامه و اهداف خود، و برای منافع ملی کشورهای متبوع خود، هر کاری را که بخواهند و به صلاح بدانند انجام دهند و هرچه را لازم میدانند بگویند و بنویسند. همچنانکه عوام مسلمانان هم میتوانند بدون تحقیق و دغدغه هر روایت و داستان و خرافهای را بپذیرند. ولی تحصیل کرده، نویسنده، روشنفکر و اهل قلمِ کُرد صلاح نیست، بدون تحقیق علمی و دقیق، در رابطه با اسلام و صدر اسلام ونحوه ارتباط اولیه کرد و اسلام اظهار نظر نماید. چرا که این مسئله به چرائی و هویت این ملت مربوط میشود، اسلام اکنون نه فقط به عنوان یک دین بلکه به عنوان هویت و تمدن برای ملت کرد مطرح است. توجیه مسائل اخلاقی، هوای نفس، جو جمعی خاص، مواضع ایدئولوژیک یا سیاسی و مواردی دیگرِ شخصی و فردی و حتی گروهی نباید منجر به زیر سوال بردن هویت یک ملت شود، آن هم ملت کرد که اگر در رتبه اول ملل تاریخی متمدن و مظلوم جهان نباشد در یکی از شمارههای اول تا پنجم قرار خواهد گرفت. و اگر در لفافه دفاع از کردها صورت گیرد، خیانتی است که نسلهای آتی حق دارند بیرحمانه درباره اش قضاوت نمایند. خصوصاً در قرن معاصر که بحث اصلی بحث تمدنها است. اگر برخورد و جنگ است برخورد تمدنها است و اگر گفتگو و صلح و آشتی است باز هم در چارچوب تمدنهاست. و در تقسیم بندی تمدنهای هفت الی دهگانه، کردستان در چارچوب تمدن اسلامی قرار دارد، لذا به همان اندازه که تقویت تمدن اسلامی تقویت کردهاست به همان اندازه هم تضعیف و تخدیش تمدن اسلامی تضعیف کردهاست. کردها، در طول تاریخ طولانی خود، تنها در حوزه این تمدن توانسته اند حداقل 60 حکومت و امیر نشین تشکیل دهند. به عنوان یک دین هر فردی حق دارد در مورد اسلام هرچه میخواهد بگوید و بنویسد و سوال و تحقیق کند، به آن ایمان داشته باشد یا نداشته باشد، ولی به عنوان هویت و چرائی کردها هیچکس حق انکار و تحریف این تمدن را ندارد. تجربه سرخپوستان آمریکا، مستعمرات آفریقا و بومیان استرالیا در کردستان تکرار نخواهد شد.
آیا روشنفکران و دانشجویان و جوانان کرد این حقیقت را دریافته اند؟
1ـ نقشهی فتوحات سوادالعراق(کتاب فتوح سوادالعراق. صفحه212)
2ـ مناطق جزیره وآذربایجان وشمال غربی(کتاب فن الحرب، العسلی ص176)
1ـ محورپیشروی سلمان بن ربیعه2ـمحورپیشروی حبیب بن مسلمه(25هـ. 645م)
3ـ مناطق عراق وخوزستان و بخشی ازجزیره (کتاب فن الحرب، بسام العسلی صفحهی254)
4ـ موقعیت جنگ قادسیه(فن الحرب، بسام العسلی ص312)
5 ـ جنگ نهاوند (فتح الفتوح)(فن الحرب، بسام العسلی ص353)
6 ـ امپراتوری هخامنشی در زمان داریوش(تاریخ تمدن، توین بی، ص753)
7ـ فتح حیره توسط خالدبن ولید (خویندنه وه یه کی نوی بو میژوی کورد، ج4ص3، حسن محمود حمه کریم)
8 ـ آرایش جنگی الولجه (خویندنه وه یه کی…، ج4ص28، حسن…)
9ـ نقشهی جنگی ذات العیون(خویندنه وه یه کی…، ج4ص33، حسن محمود)
10- یجنگی قادسیه، خرابههای بابل، پل، بویب
(خویندنه وه یه کی…، ج5ص14، حسن محمود حمه کریم)
11ـ جنوب غربی آسیا و مصر و اژه در قرن18ق. م
(تاریخ تمدن، توین بی، ص750)
12ـ شکنجهی دو سردارکرد توسط آشوریان (خویندنه وه یه کی نوی بو میژوی کورد، چاپ ششم، ج1ص6، حسن محمودحمه کریم)
13ـ بردن اسرای کرد به دربار سلمان ناصری سوم آشوری در قرن9ق. م
(خویندنه وه یه کی نوی…، ج1ص13، حسن محمودحمه کریم)
14ـ دو تصویر از آزار لولوییها در هزارههای دوم و سوم قبل ازمیلاد
(خویندنه وه یه کی نوی…، ج1ص16، حسن محمود حمه کریم)
15ـ به زورکوچاندن مادها در قرن7ق. م ـ نقش شده توسط آشوریان بر سنگی در شهرنینوا (خویندنه وه یه کی نوی…، ج1ص18، حسن محمود…)
16ـ نقشهی جنگی جلولا
(کوردستان له بهردهم فتوحاتی ئیسلامی دا، ص28، حسن محمود…)
17ـ مناطق شمال غربی با بخشهایی از جزیره و آذربایجان
(تاریخ الشعوب الاسلامیه، کارل بروکلمان، صفحهی258)
18ـ ظهور اسلام، 733ـ 622م(تاریخ تمدن، توین بی، ص759)
19ـ محورهای پیشروی بعداز جنگ نهاوند
(فن الحرب، العسلی، ص386)
20ـ پیشروی مسلمانان در نواحی شرقی و شمال شرقی
(فن الحرب، بسام العسلی، ص374)
21ـ فتح مداین و مسیر فرار یزدگرد به حلوان
(خویندنهوهیهکی…، حسن محمود، ج5 ص22)
22ـ دولت هخامنشی
(تاریخ ایران، 6 نفر از تاریخنگاران شوروی سابق، ص94)
23ـ تاریخ ایران، 6 نفر از تاریخنگاران شوروی سابق، ص71
24ـ فن الحرب، بسام العسلی، ص42
25ـ سازماندهی حرکت سپاه توسط عمر بن خطاب(رض)
(فن الحرب، بسام العسلی، ص308)
26ـ فن الحرب، بسام العسلی، ص307
27ـ جدول حوادث فتح عراق
28ـ جدول توازن نیروهای ساسانیان و مسلمانان
29 ـ مناطقی درآسیای جنوب غربی
(فن الحرب، بسام العسلی، ص363)
نظرات